
جنون
جنون
شاعر : آتش
شهریور 1399
18 مصرع
دل من خسته از این نامردی ها داره می باره
ولی اون خنده رو لبهاش به خودش داره می باله
می بینه شدم دیوونه ، می بینه دلم چه خونه
به خودش می باله که اونه که باعث جنونه
افتخار می کنه به خودش ، منو کرده دیوونه
انگار عشقم نمی دونه نباشه دلم داغونه
نمی دونم اون می دونه ؟ عاشقی عین جنونه
هر کی عاشقه می دونه که دلش همیشه خونه
کی می دونه ؟ چی می دونه ؟ اینجا بد عاشق کشونه
عاشقی جرم بزرگیه اینو قاضی می دونه
عاشقا رو دونه دونه می بره دیوونه خونه
عاشق اینجا تو جنونه ، آخرم می شه دیوونه
آره بردی تو بی چونه منو کشتی نامردونه
برو حال کن بگو قلبم دیگه هیچوقت نمی خونه
دل بیچاره زمین گیره داغونه ، نمی خونه
اینجا دل بی آشیونه ، غمگین و تنها تو خونه
تو جنونه ، تو جنونه ، دل ما خورده داغونه
دیگه هیچوقت واسه هیچکی نمی تونه که بخونه