
شعر "ساقی بده پیمانه ای"
ساقی تو پر کن جام من دلبر وفا نمی کند
عاشق نموده این دلم دردم دوا نمی کند
ساقی بده پیمانه ای مردافکن و عاشق شکن
دیگر دو صدجام شراب این دل که وا نمی کند
سینه پر از بغض است دگر مستی ندارد فایده
مست و ملولم من کنون دردم دوا نمی کند
از این همه آزار او جانم به لب آمد همی
گویی که دیگر فکر او ما را رها نمی کند
گفتم هنوز منتظرم نشکن دلم پیشم بیا
اما ندانستم که او قدری وفا نمی کند
از بی وفایی خسته ام جانم به لب آمد همی
ساقی تو پر کن باده را یارم وفا نمی کند
گفتم که در قلبم بدان دریادلان را منزلیست
با اینکه زیر پای اوست اما جفا نمی کند
داند که در دردم چنان با ناله و آه و فغان
تا من نمیرم بی وفا دردم دوا نمی کند
آید ولی به قصد جان ، بی مهری در پیش روان
مهرش ببیند این دلم او را رها نمی کند
من منتظر باصد امید ، آمد ولی قلبم شکست
بازم همان شد انتظار ما را رها نمی کند
ساقی دگر پیمانه ای خواهم که بیهوشم کند
مهرش روان درجام من،بدمست ومدهوشم کند
پایان شعر ؛ ساقی بده پیمانه ای
- نام شعر : ساقی بده پیمانه ای
- شاعر : نیما آتش
- شناسه : N_atash_404_01_27_00006
- تاریخ سرودن اثر : : 01_04_401
- ژانر : رمانتیک
- وزن : هجایی
توجه :
انتشار این شعر در سایت ها و شبکه های اجتماعی با ذکر نام شاعر بلامانع است .